مورچه هاي قرمز با آهنگ كيهاني دركُلنی چهار
بُعدی شان به جنب وجوش درآمده بودند. با قراول و يساول و پيش برو پس بيا، كروركرور صف
آرايي كردند و به راه افتادند.
اين مورچه ها قهّار ترين
مورچه هايي اند كه تاكنون ديده ای.
بوته زارها ونيزارها و دشتِ
پر ازعلف هاي دُم گربه یی را و آنتيلوپ ها را و گورخرها و آهوهای ماده را كه با نفس
های بخارآلود به چرا مشغول بودند، لقمه ی چپ شان كردند و پشت سرخود زمين صاف و صوف، سرزمين برهوت برجا گذاشتند. از رودخانه عبور كردند، رودخانه خشك شد. از جنگل
پُرازدرخت و درختچه و درنده و خزنده و پرنده گذشتند، نه، دیگرجنگلی آنجانبود. درسر راهشان به کشتزار رسیدند با دو گاومیش و دهقان پیر که وسط مزرعه کف یکی از پاهایش را
روي پاچوبِ دسته بيل اش گذاشته بود و سرپا ايستاده بود و چرت مي زد. لشكرمورچه ها يك
لحظه مكث كرد. آن يك لحظه گذشت. از کشتزارعبوركردند، زمين بي آب وعلف
شد واستخوان دو گاوميش و دهقان پير كه وسط كشتكارخود يكي از پاها يش را روي پا
چوبِ دسته بيل اش گذاشته بود و سرپا مانده بود و چرت مي زد.
No comments:
Post a Comment