Friday, January 25, 2019


    كفتر باز  

     در آزارستان، نوروزعلي شب‌ها رختخواب‌اش را پهن مي‌كند روي ايوان خانه، پشت به پنجره تاصبح علي‌الطلوع در خواب‌وبيداري پنهان در كمين آن حراميِ سِنداره كه چند شب سيم پايه‌هاي حياط درندشت را كج‌وكوله كرده آمده سر وقت قفس سوري و پَركلاغي و پوست‌پيازي، كفترهاي پرنده در شبِ تار.
     نوروزعلي صفرايش غليان كرده دوروبر قفس و حياط سيم‌برق كشيده وفت‌وفراوان چراغ با آن همه دارو درخت، تا يكباره همه جا روشن شود و نوروزعلي با تخماق اورامالش بدهد.
     خاتونِ شَکرپایِ  نهاندانه، قبل از رفتن به اتاق و بستر ترانه‌ساز، برايش چاي مي‌آورد و لحاف‌ و بالش او را صاف‌ وصوف مي‌كند و نوروزعلي كَل ورزاو، چشم دوخته به قفس كفترها در تاريكي و در كش‌وقوس آن دزد حرامكار كه مي‌آيد يا نمي‌آيد، سايه‌ یي روي هرزه‌ گَرد حياط مي‌افتد. قوز كرده‌، پشت طوقه‌ي چاهِ آب مكث مي‌كند.از پایه‌هاي چوبي خانه يك‌ به‌ يك، پاورچين‌ پاورچين به ايوان و پلكان نزديك مي‌شود و از راه پنجره به اتاق مي‌خزد. 

No comments:

Post a Comment